حرف یک عاشق

این وبلاگ رو با تمام وجودم تقدیم به مهم ترین فرد زندگیم میکنم امیدوارم خوشش بیاد

من عروسک کوکیم هر بار کوکم ميکني
با نگاه خویش سرمست غرورم ميکني
مینمایم سر به زانوی تو من این بار هم
وه که در گنجینه ی دل چون سبویم ميکني
روز خود شب ميکني از بهر من ای باوفا
خود سراسر عشوه ای بهر حضورم ميکني
گر بياسایم دمی بي اذن ، بيدارم کنی
خود ترانه میشوی غرق سرورم ميکني
من زلیخای وجودت میشوم تو یوسفم
در میان مردمان بي آبرویم می کنی
کاشکی هرگز نگردد این جهان بي عشق تو
وه که در عاشق کشی همچون هوویم ميکني
بارها با غمزه ی چشمان پر شور ...

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در سه شنبه 28 دی 1389برچسب:,ساعت1:49توسط عاشق | |

مرجان
رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده
دل که می گفتم محرمه با من
کاشکی می دیدی بی تو چه کرده

ای که به شبهام صبح سپیدی
بی تو کویری بی شامم من
ای که به رنجام رنگ امیدی
بی تو اسیری در دامم من

با تو به هر غم سنگ صبورم
بی تو شکسته تاج غرورم
با تو یه چشمه چشمهء روشن
بی تو یه جادم که سوت و کورم

ای که به شبهام صبح سپیدی
بی تو کویری بی شامم من
ای که به رنجام رنگ امیدی
بی تو اسیری در دامم من

چشمهء اشکم بی تو سرابه
خونهء عشقم بی تو خراب
شادیا بی تو مثل حبابه
سایهء آهه نقش بر آب

رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده


(مرجان)

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در سه شنبه 24 دی 1389برچسب:,ساعت9:21توسط عاشق | |

من آغازم غمگین انگیزه                 

دلم از غصه لبریزه 

بهار سبز من رفته و حالا فصل پائیزه

بهار سبز من رفته  و حالا فصل پائیزه           

دلم از زندگی سرده  وجود من پر از درده 

که از اعماق قلبم اشک آه و ناله میریزه

من آغازم غم انگیزه من آغازم غم  انگیزه                        

زتنهایی دلم افسرده و سر در گریبونه

چنان مجنون بی لیلی که در صحرا پریشونه                 

اگر ما هم وفاداری رو از بلبل بیاموزیم

دیگه رنگ و ریایی بین آدمها نمیمونه                        

اگر ما هم وفاداری رو از بلبل بیاموزیم

دیگه رنگ و ریایی بین آدمها نمیمونه

من آغازم غم انگیزه    من آغازم غم انگیزه

من آغازم غم انگیزه

 دلم از غصه لبریزه  دلم از غصه لبریزه

بهار سبز من رفته  و حالا فصل پائیزه 

بهار سبز من رفته  و حالا فصل پائیزه 

دلم از زندگی سرده  وجود من پر از درده 

که از اعماق قلبم اشک آه و ناله میریزه

من آغازم غم انگیزه     من آغازم غم انگیزه  

زتنهایی دلم افسرده و سر در گریبونه

چنان مجنون بی لیلی که در صحرا پریشونه                 

اگر ما هم وفاداری رو از بلبل بیاموزیم

دیگه رنگ و ریایی بین آدمها نمیمونه

بسان درختی تک و تنها در شب سر زمستونم

  که حتی یک کلاغ پیر هم از من گریزونه

من آغازم غم انگیزه  من آغازم غم انگیزه  

من آغازم غم انگیزه

برو ادامه مطلب رو بخون جواب نظرت گذاشتم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
شرمنده برای عزیز دلم هست ببخشید

ادامه مطلب

+نوشته شده در سه شنبه 24 دی 1389برچسب:,ساعت1:20توسط عاشق | |

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1389برچسب:,ساعت23:47توسط عاشق | |

سلام عزیزم میدونم الان تو هم بیداری و داری درس میخونی همین که میدونم شاد و سالم هستی برای من دنیا ارزشش داره منم به رسم وفا پا به پای تو بیدار ماندم تا تنهایی نخوایی این شب رو سر کنی گرچه از همدیگه کیلومترها فاصله داریم اما اصل دلهامون هست که به اندازه یک سر سوزن هم از تو فاصله نداره و همین مرا کفایت میکنداره عزیزم تو را همیشه در نزدیک خودم حس میکنم و هیچوقت تو از من دور نیستی و نخواهی بود عزیزم امشب یک کم شیطنتها کردم که میتونی در ادامه مطلب خودت تنهایی بخونی و برای خودت بخندی تا کمی از این خستگی که داری از تنت بیرون بیاد

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
این مخصوس عزیزم هست ببخشید

ادامه مطلب

+نوشته شده در 22 دی 1389برچسب:,ساعت3:9توسط عاشق | |

من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبيعت شاداب زمين سرمست همه با يار خود هستند و من تنهاي تنها زتو خواهش كنم مرو هرگز زپيشم كه من ديوانه مي شم. همه هستي من فقط تو هستي دوستت دارم هرجا كه هستي.

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 17 دی 1389برچسب:,ساعت18:17توسط عاشق | |

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 17 دی 1389برچسب:,ساعت18:13توسط عاشق | |

ههميشه با بدست آوردن اون كسي كه دوستش داري نمي توني صاحبش بشي ، گاهي وقتا لازم هست كه ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ، همه ما با اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميكنيم و با حسرت ميميريم اين است مفهوم زندگي كردن ، پس هرگز به خاطر غمهايت گريه مكن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشدافسوس...آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي ميكنيم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازي ميكنيم و بعد...براي آنچه از دست رفته آه مي كشيم

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در دو شنبه 17 دی 1389برچسب:,ساعت17:38توسط عاشق | |

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1389برچسب:,ساعت1:58توسط عاشق | |

 

پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم

از بس لطیف است آن بدن ترسم که آزرش دهد

پروانه امشب پر نزن اندر حریم یار من

ترسم صدای شهپرت خوابست و بیدارش کند

ای گربه خوش خط وخال امشب نیا بالین یار

ترسم صدای پای توخوابست وبیدارش کند

باد صبامحض خدا امشب نیا در باغ ما

ترسم صدای شاخه ها خوابست وبیدارش کند.
به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 15 دی 1389برچسب:,ساعت1:56توسط عاشق | |

سلام عزیزم مدتی بود که میخواستم این مطلب رو برایت بذارم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
حرف دلم است برای عشقم

ادامه مطلب

+نوشته شده در 14 دی 1389برچسب:,ساعت23:46توسط عاشق | |

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 13 دی 1389برچسب:,ساعت1:27توسط عاشق | |

سرنوشت ننوشت

گرچه نوشت بد نوشت

اما باور کن

نمیتوان سرنوشت رو از سر نوشت

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 13 دی 1389برچسب:,ساعت1:9توسط عاشق | |



خسته ام... خسته....

خدایا احساس میکنم دیگه دوستم نداری

آره خدا؟

اشکالی نداره

دوست داشتن که زورکی نیست

مهم اینه که من همیشه دوست دارم...

همیشه دوسِت دارم!

خدایا

چرا روزگار دوباره با من لج کرده؟

چرا ساز مخالف میزنه؟

خدایا شاید بازم داری امتحانم میکنی ...آره؟

خدایا مگه تموم نشد؟

تا کِی باید تنها باشم؟

خدایا چرا همیشه دردِ من بیشتره؟ چرا زندگیم زجرآور تره؟

خدایا همه ی بنده هات رو اینجوری امتحان می کنی؟

خدا خدا خدا

خدایا یه چیزی میگم ولی بهم نخندی ها...

احساس میکنم دلم برات تنگ شده!

خدایا

یادته بهت گفتم یکی از فرشته هات رو میخوام؟

یکی از فرشته هات رو بهم امانت بده...

حالا یه چیز دیگه هم میخوام...اینکه من هم بشم مثل فرشته هات!

 

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 13 دی 1389برچسب:,ساعت1:5توسط عاشق | |

فراموشت نمیکنم

عشق يعني مهر بي چون و چرا ؛ عشق يعني كوشش بي ادعا


عشق يعني مهر بي اما ، اگر ؛ عشق يعني رفتن با پاي سر


عشق يعني دل تپيدن بهر دوست ؛ عشق يعني جان من قربان اوست


عشق يعني خواندن از چشمان او ؛ حرفهاي دل بدون گفتگو


عشق يعني عاشق بي زحمتي ؛ عشق يعني بوسه بي شهوتي


عشق ، يار مهربان زندگي ؛ بادبان و نردبان زندگي


عشق يعني دشت گلكاري شده ؛ در كويري چشمه اي جاري شده


يك شقايق در ميان دشت خار ؛ باور امكان با يك گل بهار


در خزاني برگريز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرين برگ درخت


عشق يعني روح را آراستن ؛ بي شمار افتادن و برخاستن

                                              


به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1389برچسب:,ساعت1:41توسط عاشق | |

من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن، کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را کنار بزن! مرا مي يابي

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 12 دی 1389برچسب:,ساعت1:23توسط عاشق | |

عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی محبت و سوز و گداز

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی کوی ایمان و امید

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی یک بغل یاس سپید

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی یک ترنم از یه یار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی سبزی باغ و بهار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی لحظه دیدار یار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی انتهای انتظار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی وعده بوس و کنار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی حس نرم اطلسی

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی با خدا در بی کسی

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی همکلام بی صدا

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
عشق یعنی بی نهایت تا خدا

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 12 دی 1389برچسب:,ساعت1:10توسط عاشق | |

دوست دارم تو را نظاره کنم

                                              زیر پایت پر از ستاره کنم

                                            گربپرسند نازنينت کيست

                دوست دارم به تو اشاره کنم ....

 

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 10 دی 1389برچسب:,ساعت11:4توسط عاشق | |

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 9 دی 1389برچسب:,ساعت13:28توسط عاشق | |

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ 
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد 
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ 
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم
ناگهان مضطرب شدم.
گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی، بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ 
نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.
و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم 
وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد همه ما به او توجه کرده بودیم.
آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه نه در خانواده ما.
و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه

گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم 
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟ 
سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود
آوا اشک می ریخت.
و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی.
حالا می خوای بزنی زیر قولت، حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم.
گفتم، مرده و قولش مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟ 
نه. اگر به قولی که می دیم عمل نکنیم اون هیچوقت یاد نمی گیره به حرف خودش احترام بذاره 
آوا، آرزوی تو برآورده میشه، آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود.
آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم
در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام 
چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود.
با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه، خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست.
و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه، اون سرطان خون داره.
زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه.
در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده 
نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن 
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده.
اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه 

آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین 
سر جام خشک شده بودم و... شروع کردم به گریستن.
فرشته کوچولوی من، تو به من درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی .

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 8 دی 1389برچسب:,ساعت1:49توسط عاشق | |

 
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان مریم یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. مریم 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض مریم ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و


گفت:مریم جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

 مریم با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

  مریم گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت مریم نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود:مریم عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (محمدرضا)

 مریم که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

  مریم به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر مریم اومدن دنبال مریم برای مراسم ختم یکی

از بستگان

  مریم بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای مریم شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره مریمه قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

  مریم همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد(تقدیم به عشقم )
به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 8 دی 1389برچسب:,ساعت1:41توسط عاشق | |

عشق یه مفهومه یه درکه یه احساس

 

عشق کلمه نیست

 

یه زندگی جدید برات میسازه

 

من عاشقم

 

عاشق به معنای کلمه

 

الان هر کسی رو میبینی میگه من عاشق فلانیم

 

این واقعی نیست این یه هوس خواستنه

 

عشق باید از دلت به زبون بیاد

 

عشق اینه که معشوقه جلوت بشینه و فقط نگاش کنی

ببین چه لذتی داره.

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 8 دی 1389برچسب:,ساعت1:28توسط عاشق | |

یادم کن گاهی که به دل دارم آهی
تو که از دردم آگاهی
یه دنیا ، یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست ِ خویش و، من مست ِ عشقم
اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم
تا هستم با یادت شادم
آخه دل بر تو تو دادم
دیگه از غم ها آزادم
یه دنیا ، یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست ِ خویش و، من مست ِ عشقم
اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم به انتظار ِ دیدنت
به لحظه ی رسیدنت
دل داره پرپر میزن ِ از سینه ام پر میزن ِ
ای چشمه ی حیات ِ من، فرشته ی نجات ِ من
شوق ِ نفس های منی
همیشه رویایی منی
یه دنیا ، یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست ِ خویش و، من مست ِ عشقم
اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم عشق ِ تو در قلب ِ من ، هدیه جاودانست
برای زنده موندن ، قشنگ ترین بهانست
دوست داشتن تو مثل ِ ، عطر ِ خوش ِ بهار ِ
با تو نفس کشیدن ، پایان ِ انتظار ِ
یه دنیا ، یه دنیا عاشقم من
بدون که به عشقت صادقم من
تو مست ِ خویش و، من مست ِ عشقم
اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم

یه روز بهم گفت : میخوام باهات دوست باشم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام بهش لبخند زدمو گفتم :آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام .

یه روز دیگه بهم گفت میخوام تا ابد باهات بمونم . اخه می دونی ؟ من اینجا تنهام بهش لبخند زدمو گفتم : اره میدونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام

یه روز دیگه گفت : میخوام برم یه جای دورجایی که هیچ مزاحمی نباشه . بعد که همه چیز رو براه شد تو هم بیا . آخه می دونی ؟ من اینجا خیلی تنهام . بهش لبخند زدمو گفتم :آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام

یه روز تو نامش نوشت : من اینجا تنهام یه دوست پیدا کردم اخه می دونی من اینجا تنهام .یه روز براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : آره می دونم فکر خوبیه من هم خیلی تنهام .

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 7 دی 1389برچسب:,ساعت1:50توسط عاشق | |

دوست دارم دوست دارم

قدر تموم ادما قدر تموم عاشقا

دل بردي و پنهون شدي از من چرا اي بيوفا

 از من چرا از من چرا

عاشق شدم عاشق شدم

 از چشم من پنهون نشو

پر مي كشي تا اسمون

 من خسته بي بال و پر

روزي كه برگردي دگر از من نميبيني اثر

من مثل ابر رهگذر ميبارم از شب تا سحر

دريا نمي گيره نشون از قطره هاي در به در

دوست دارم دوست دارم

دوست دارم دوست دارم

عاشق شدم عاشق شدم

از چشم من پنهون نشو

تنها شدم تنها شدم

تنها نرو تنها نرو

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 7 دی 1389برچسب:,ساعت1:45توسط عاشق | |

زچشمت اگرچه که دورم هنوز *** پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگــر غصه بارید از مـاه و سال *** به یاد گذشته صبورم هنوز
شـکستند اگر قاب یــاد مــرا *** دل شیشه دارم بلورم هنوز
ســفر چاره دردهایم نـشد *** پر از فکر راه عبورم هنوز
سـتاره شدن کار سختی نبود *** گذشتم ولی غرق نورم هنوز
پــر از خاطرات قشنگ توام *** پر از یاد و شوق و مرورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نســاخت *** پر از نغمه پاک شورم هنوز
«قبول است عمر خوشی ها کم است ٫ ولی با توام پس صبورم هنوز»

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 7 دی 1389برچسب:,ساعت1:36توسط عاشق | |

دعا می کنم که هيچ گاه چشمهای کهربايی تو را در انحصار قطره های اشک نبينم و

تو برايم دعا کن که ابر چشمهايم هميشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببينم و تو برايم دعا کن که هرگز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دريا و بوی بهار را دارد
هميشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برايم دعا کن دستهايم را هيچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم
من برايت دعا می کنم که گلهای وجود نازنينت هيچ گاه پژمرده نشوند ٬
برای شاپرکهای باغچهء خانه ات دعا می کنم که بالهايشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشيد آسمان زندگيت دعا می کنم که هيچ گاه غروب نکند و بدان در آسمان زندگيم تو تنها خورشيدی
پس برايم دعا کن ٬ دعا کن
که
خورشيد آسمان زندگيم هيچ گاه غروب نکند

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 7 دی 1389برچسب:,ساعت1:27توسط عاشق | |

به وبلاگ عشق من خوش آمدید ................................. ............ ....................................

+نوشته شده در 5 دی 1389برچسب:,ساعت19:25توسط عاشق | |